در سر درس
|
پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : حسین
اینجا همه خوبند ، خیالت راحت ! ![]()
پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, :: 18:28 :: نويسنده : حسین
در سر درس معلم: "بچه ها درس چه داریم"؟ "ریاضی"؟ "املا"؟... همه گفتند: املا... و شروع کرد معلم بنویسید: کسر بیچارگی ام ساده نخواهد گردید تا که قصابی هست مزه ی خار دهد هر علف سبز به دندان بزی
کد خدا "یاد علی" قاعده ی دزدی را به مباشر آموخت بنویسید مباشر سر خط. و مباشر چه کسی ست؟ در سر گردنه دزدی به دعا مشغول است از خدا میخواهد
یکنفر پا بگذارد به کمین... مهربان است خدا میدانم. نقطه از اول خط بنویسید: فصل بارندگی ِخوبی بود گرچه سیلاب، فقط خانه ی مرجان را برد در عوض پسته ی اٌستا اکبر قلقلک میدهد احساس بنی آدم را نقطه از اول خط بنویسید: پاسبان احمد اگر بیدار است نه از آنروی که دزدی به در ِ خانه ی ملت نرود! فقط علت اینست: که جناب ِخود او مرشد دزدان باشد نقطه از اول خط بنویسید: ساده است زندگی ملتِ ما شکر ِخدا! برج سازی ِ آقا، حکم ِالهی دارد من دعا خواهم کرد عدد مرتبه اش تا که به پنجاه رسد تا شفاعت بکند بلکه مرا آن دنیا نقطه از اول خط بنویسید... ![]()
پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, :: 18:9 :: نويسنده : حسین
تو اکنون در میان ما نیستی
اما چشمهای مهربان تو
در اندازه واقعی یک قامت بلند به ما خیره مانده است
تو سرشار از اعتماد بودی و لبخند های تو
نوید بخش هستی ما بود و وقار ما
تو با خیال یکی شدی
![]()
![]() |